3/بزرگداشت حافظ 20 مهر
 
آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 


وی ادامه داد: حافظ منتقد و حتا اصلاح‌گر اجتماعی بوده است، او نه تنها جامعه‌ زمان خود را اصلاح کرده است، بلکه برای اصلاح زمانه‌های دیگر هم کوشیده است. شفیعی معتقد است که تمام طنزهای حافظ، متوجه مسائل دینی است، من معتقدم که این گونه نیست. در پاسخ به او نزدیک به هفتاد بیت مثال آوردم که طنز است اما ربطی به دین ندارد. باری او هنرمند به معنای امروزین کلمه است. بسیاری از شعرای قدیم هنرمند نبودند، ادیب، عروضی، قافیه‌شناس و بلاغت‌شناس بودند، نظمی می‌گفتند و شعر می‌نامیدندش. دیگر ویژگی او این است که از دیگران استفاده کرده است. هیچ‌کس در تاریخ شعر فارسی به اندازه‌ی او این اتفاق را صورت نداده است. قولی هست که در نقل مضامین، شعر را متعلق به کسی می‌داند که آن مضمون را به بهترین شکل عنوان کرده باشد. بدون مبالغه، مضمونی را ندیدم که حافظ از دیگری گرفته باشد و بهتر از او نگفته باشد.
خرمشاهی در انتها با تاکید بر انقلاب حافظ در غزل و بیان معانی زندگی در آن قالب گفت: مضمون، رابطه‌ درون شعری دارد، اما حافظ معناگراست، به نظر من ما متفکری هنراندیش‌تر از او در تاریخ ادبیات‌مان نداریم. او یک چند ضلعی متفاوت است، به همین جهت هم شعرش متفاوت است.
در ادامه خسرو سینایی ضمن بازگویی نقل قولی مبنی بر عدم ارتباط سینما و شعر موضوع بحث خود را «ارتباط تنگاتنگ شعر، سینما و هنرهای دیگر با یکدیگر» عنوان کرد و در این خصوص گفت : در محدوده‌ فرهنگ‌هایی که کم و بیش شناخته‌ام، برای من، سه اوج دست‌نیافتنی وجود دارد. در موسیقی یوهان سباستین باخ؛ در هنرهای تجسمی
میکل آنژ و در شعر خواجه شمس‌الدین حافظ. دانشجو که بودم گاهی برای فرار از سوز سرمای زمستانی شهر وین به کلیسایی که سر راهم بود، پناه می‌بردم و ساعتی در آن‌جا می‌نشستم. غالبا کسی در آنجا آثاری از یوهان سباستین باخ را با ساز ارگ تمرین می‌کرد. آن موسیقی در آن خلوت و تنهایی کلیسا، چنان مرا به عالمی روحانی نزدیک می‌کرد که مولانا، شوریده‌ترین شاعر بزرگ‌مان را یاد می‌کردم که می‌گوید: مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم.
وی ادامه داد: وقتی به تندیس‌های میکل آنژ نگاه می‌کنم، وقتی که مجسمه‌های «داوود» یا «ترحم» را می‌بینم، بی‌اختیار در برابر عظمت، تناسب و در عین حال ظرافت وجود انسان، سر تعظیم فرود می‌آورم و خود را در مقابل انسان بودن مسئول می‌بینم و باور می‌کنم که اجازه ندارم حقیر باشم. برای من فردوسی نماد حماسه و بزرگی‌ است، سعدی نماد خرد و جهاندیدگی‌ و مولانا نماد رهایی و شوریدگی. اما دوستی دارم که می‌دانم دوست بسیاری از شما نیز هست. نامش شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به حافظ و ملقب به لسان‌الغیب است. شاعر و پژوهشگر فرزانه و فروتن.
سینایی، در جمله‌ای به نقل از خسرو شافعی، انس با حافظ را توصیف کرد: «زبانش آن‌چنان ساده و آشناست که گویی ترانه‌اش را از عهد گهواره شنیده‌ای، آن‌چنان با رمز و معما می‌گوید که پنداری پیامی است که از کهکشان‌های دور می‌رسد»!
نوجوان که بودم من هم به جرگه‌ بی‌شمار مریدان خواجه شمس‌الدین پیوستم. در‌‌ همان سال‌های نوجوانی روزی تفالی زدم و از او پرسیدم: «خواجه من عاقبت به جایی می‌رسم؟!» خواجه با مهربانی به من جواب داد: مژده‌ای دل که مسیحا نفسی می‌آید/ که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید. امیدی که آن روز دوستم به من بخشید، آن‌قدر تکانم داد که هنوز هم پس از نزدیک به شصت سال، برای تحقق گفته‌اش می‌کوشم تا نزد او شرمنده نشوم. گرچه طی سال‌ها خیام بزرگ را هم باور کرده‌ام که گفت: سرتاسر آفاق دویدی، هیچ است/ و آن نیز که در خانه خزیدی، هیچ است. و بالاخره این‌که: ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز.
وی در شرح ارتباط سینما شعر گفت: اگر شاعر باشی، شعر در ذهن تو شکل می‌گیرد. بقیه‌ آنچه برای انتقال ذهن و احساست به دیگران به کار می‌گیری، ابزار کار توست: کلام، اصوات، نقش‌ها و رنگ‌ها و بالاخره ترکیب همه‌ این‌ها در یکدیگر. یعنی آن‌چه که برای انتقال شعری که در ذهن است به مخاطب به کار می‌رود، فقط ابزار است. فلینی، سینماگری که بسیار مورد علاقه‌ من است، می‌گوید: «من از آن کارگردان‌های سینما نیستم که حرکات دوربین را قبلا تعیین می‌کنند. چون آن‌ها به طور طبیعی شکل می‌گیرند. همه چیز به قدرت تخیل مربوط می‌شود. من فیلم را در ذهن آماده دارم؛ فقط سعی می‌کنم آن را بسازم.» و مگر می‌توان بدون قدرت تخیل شاعر بود؟!
سینایی، مشروط به پذیرش این اصل که قدرت خلاق تخیل شاعر را می‌سازد، بر این اصل تاکید کرد که در این‌صورت، دیگر ابزار انتقال آن تخیل خلاق اهمیت ندارد. وی تاکید کرد: او به احتمال زیاد ابزاری را انتخاب می‌کند که بر آن تسلط بیشتری دارد. شاعر امروز، حتا در جایی که کلمات را به عنوان ابزار بیان ذهنیتش به کار می‌گیرد؛ در بسیاری موارد دیگر در بند وزن و قافیه نیست. یک ذهنیت شاعرانه‌ خلاق می‌تواند حتا «روش نثر» را در داستانی به کار برد و حاصل کار شاعرانه خواهد بود. بوف کور مصاديق روشنی در تایید این ادعاست. «... شب پاورچین، پاورچین می‌رفت. گویا به اندازه‌ی کافی خستگی در گروه بود. صداهای دوردست خفیف به گوش می‌رسید؛ شاید یک مرغ یا یک پرنده‌ رهگذری خواب می‌دید، شاید گیاه‌ها می‌رویید».
وی تاکید کرد: بپذیریم که نوع ابزار و چگونگی به کارگیری آن، شعر را نمی‌سازد. بلکه ذهن شاعر است که اثری شاعرانه را خلق می‌کند. پس می‌توانیم کلام منظوم یا غیرمنظوم شاعرانه، موسیقی شاعرانه، نقاشی شاعرانه، و بالاخره سینمای شاعرانه داشته باشیم و یادمان باشد که شاعرانه بودن به معنای رمانتیک و سانتی‌مانتال بودن نیست. ریشه‌ اصلی شاعرانگی در تخیل خلاق است که در محدوده‌ی وسیعی از حماسه تا غزل و بالاخره تا شعر آزاد و سپید حرکت می‌کند و در مواردی از ظاهرا پیش‌پاافتاده‌ترین پدیده‌ها الهام می‌گیرد و با معمولی ترین کلمات و جملات از آن‌ها، شعر واقعی می‌سازد.
وی ضمن بیان مصادیقی متعدد با همین کارکرد از فروغ، سهراب سپهری، اخوان ثالث و شاملو، مباحث خود را ادامه داد: اگر ابزارت کلام باشد می‌شود آن‌چه شعر نامیده شده؛ اگر اصوات باشند می‌شود موسیقی؛ اگر اشکال و رنگ‌ها باشند می‌شود نقاشی... اما امروز ابزاری هست که شاعر می‌تواند در آن با ترکیب ابزارهایی که ذکر شد در یکدیگر، شعری را که در ذهن دارد به مخاطب منتقل کند: یعنی از طریق کلمات، اصوات، اشکال و رنگ‌ها به طور هم‌زمان، یا در کنار یکدیگر و آن سینماست. پس شعر در کلام و در سینما نه تنها با هم غریبه نیستند؛ بلکه فقط ابزار انتقالشان از ذهن شاعر به مخاطب متفاوت است.
سینایی در ادامه شرح تفاوت‌های میان خلاقیت و مهارت را ضروری دانست: می‌توان در کاربرد ابزارهای بیان شاعرانه مهارت داشت اما اگر این مهارت بر خلاقیت ذهن متکی نباشد بر مخاطب تاثیری گذرا خواهد داشت و بر عکس اگر خلاقیت شاعرانه‌ ذهنی بر کاربرد ابزار‌ها مسلط نباشد؛ حاصل کار دچار تزلزل می‌شود. چگونه هنرمند درون را بیدار کنیم؟ و این‌جاست که باز سر تعظیم در مقابل حافظ بزرگ فرود می‌آورم. او در اوج خلاقیت شاعرانه‌ ذهنی، آن‌چنان در کاربرد کلمات، مهارت دارد و آن‌چنان کلمات را در اوج ابهام و ایهام و ظرافت و رندی و شیطنت چون یک توری بسیار ظریف در هم می‌بافد که طی همه‌ی عمر مرا مبهوت کرده است! گرچه به قول صائب: با عقل گشتم همسفر یک کوچه راه از بی‌کسی/ شد ریشه‌ریشه دامنم از خار استدلال‌ها.
و یک عمر کوشیدم تا ظاهرا تفکر و منشی عاقلانه داشته باشم، اما غالبا حافظ با من کاری کرد که نه فقط ساعت‌ها و روز‌ها بلکه سال‌ها حیرت‌زده ماندم.
در ادامه استاد شمس لنگرودی، بر دو نوع رویکرد رایج در ادبیات ایران تاکید کرد: رویکرد بدبینانه و دیگر رویکرد شادجویانه. وي در اين باره گفت: حافظ می‌گوید: تو را زکنگره‌ عرش می‌زنند صفیر/ ندانمت که در این دامگه چه افتادست. اما در مقابل، کلیم کاشانی می‌گوید: تیره روزی نیست امروزی که تدبیرش کنم/ این سیه روزی مداد خامه تقدیر بود. رویکرد مصیبت‌زا و توام با بدبختی و گرفتاری گویا متداول‌تر است و به نظر می‌رسد به محیط اطراف ارتباط ندارد، بلکه با نوع برخورد آدمی با زندگی در ارتباط است.
وی جزئیات این رویکرد‌ها را در گستره‌ ادبیات ایران بررسی و تبیین کرد: برخورد شادخو در ادبیات ما اقسام مختلف دارد، مولوی و آن‌ها که کنش عرفانی دارند، شادی را در بازگشت به سوی حق می‌دانند، چراکه معتقدند ما از اوییم، در محضر او زیست می‌کنیم و به او باز خواهیم گشت. از این بابت باید شاد بود و تنها کسی می‌تواند شاد باشد که چنین عقیده‌ای داشته باشد. رویکرد دیگر با نوع نگاه خیام تعریف می‌شود. او از مرگ می‌هراسد و از این بابت بر شادی تاکید می‌کند. و اما حافظ؛ با اتکا به زندگی، رویکرد شادجویانه دارد. او از برای چیزی که دارد خوشحال است. حافظ این گونه بر ذهن من اثر گذاشت.
وی تاکید کرد: برخلاف انواع دیگر، در شعر حافظ یک واقع بینی موجود است. «گر خود نمی‌پسندی تغییر کن قضا را.» این تغییر، در ذهن من باعث شد که به مرور سعی کنم حرکت به این جهت داشته باشم. در هنر چند جریان وجود دارد: یک، آن دسته از هنر‌ها که در راس جامعه به وجود می‌آیند، یعنی نخبگان و متخصصان آن را به وجود می‌آورند و تنها برای آن‌هاست. این دست آثار در‌‌ همان راس باقی می‌مانند و ارتباطی با بدنه‌ جامعه نخواهند داشت. دوم هنرهایی که در بدنه اتفاق می‌افتند و تمام می‌شود و سوم هنری‌هایی که در راس به وجود می‌آیند، اما آرام آرام به بدنه‌ جامعه تسری می‌یابند. این ساختار در شعر حافظ وجود دارد، بلافاصله ارتباط برقرار می‌کند، اما به سادگی گشودنی نیست. چرایی این امر برای من مهم بود. به نظر می‌رسد، رسانگی، ایهام و شیرینی کلام بسیار مهم است.
پس از آن اصلانی در ابتدای سخنان خود بر وجوه مختلف جوهره‌ حافظ اشاره کرد و گفت: حافظ جهان را رنگین تصویر می‌کند، از این جهت آن را به امر متخیل تبدیل می‌کند. نه به این معنا که او تنها خیال خلاق دارد، بلکه جهان در درون یک خیال خلاق رنگین می‌شود، جهان او جهان رنگ‌هاست، جهانی‌ست که خود را خلق می‌کند، به همین جهت حافظ هم جزئی از جهان است.
وی در ادامه غزلی از حافظ را با توجه به تصویر درون آن و تاثیری که بر نقاشان بعدی گذاشته است، بر اساس آراء بیژن الهی شرح داد: غزل مدنظر، آشناست: در سرای مغان رفته بود و آب زده/ نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده. خواجه این غزل را در سفر یزد به قصد تنبه خود سروده است. در واقع به نوعی اعتراف است،‌‌ همان چیزی که در هنر مدرن امروز، به شدت مطرح است، بازگشت به حکمت اعتزال. این غزل دو بیت الحاقی دارد که در مدح حاکم یزد و پس از تخلص، سروده شده است.
وی، چرایی محبوبیت غزل نزد ایرانیان و ویژگی‌های غزل حافظ را شرح داد: از آن‌جا که غزل ابیات مستقل دارد و می‌تواند متناقض و پارادوکسیکال باشد، نوعی آزادی به همراه دارد، از این رو مورد استقبال ایرانیان واقع شده است. در غزل حافظ به نوعی ساختار وجود دارد که در عین آزادی، ابیات را به هم متصل و در سلسله مراتب معنایی قرار می‌دهد. بیژن الهی در تفسیر غزل مذکور یک بیت را حذف کرده است: گرفته ساغر عشرت فرشته‌ رحمت/ ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده. این بیت در برخی نسخ فرعی موجود است، اما به زعم او از آن‌جا که جز صورت مردود بیت چهارم نیست و قافیه‌ مکرر با آن دارد، حذف شده است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 17:0 :: توسط : آوا رضایی

درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 121
بازدید ماه : 1167
بازدید کل : 187360
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 121
بازدید ماه : 1167
بازدید کل : 187360
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1